ترجمه مقاله

زاهده

لغت‌نامه دهخدا

زاهده . [ هَِ دَ ] (اِخ ) نام مطربه و خواننده ای است ، عوفی آرد: از امام ادیب رشیدالدین تاج الادبا عبدالمجید شنیدم که وقتی در هری زنی مطربه زاهده نام در مجلس انس او [امیر ناصرالدین سنجری ] حاضر بود. طوطی سخنی که چون شکر از پسته روان کردی تربیت قوت روان کردی و چون ده فندق را برای مدد قول و غزل در عمل آوردی غارت گری انس و جان کردی ، آن امیر این رباعی در حق او گفته و این بدیهه انشا کرده :
چشم و رخ تو بدلبری استادند
انگشتانت در طرب بگشادند
ای زاهده ، زاهدان ز چنگ خوش تو
چون نرگس تو مست و خراب افتادند.
(لباب الالباب عوفی چ لیدن ج 1 ص 50).
ترجمه مقاله