ترجمه مقاله

زاهی

لغت‌نامه دهخدا

زاهی .(ع ص ) اسم فاعل از زها یزهو، زهواً، روی و هر چیز زیبا و درخشان . (اقرب الموارد). زاهر. بهی . مقابل کدرو تیره . (القاموس العصری ، عربی - انگلیسی ). آنچه میدرخشد و چشم را از دیدن آن خوش می آید. || خرمابن که میوه ٔ آن رنگ گرفته باشد. || شتری که حمض و شوره گیاه را چرا نکند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله