ترجمه مقاله

زاکان

لغت‌نامه دهخدا

زاکان . (اِخ ) قریه ای است به قزوین و آن عامیانه و مخفف زاجکان است . و در دواوین زاجکان نویسند و در این قریه معدن زاج باشد و عبید زاکانی شاعر از همین قریه است . مؤلف آنندراج آرد: قصبه ای است از توابع شهر قزوین و اصل آن زاجکان است که کان زاج سیاه بسیار دارد. (آنندراج ). مرحوم ناظم الاطباء آرد: جائی است در نزدیکی شهر قزوین . (ناظم الاطباء). در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است : دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین . واقع در 15کیلومتری شمال باختری قزوین و 5کیلومتری جاده در منطقه ای معتدل . سکنه ٔ آن 170 تن ، از طائفه ٔ چگینی اند وبزبان کردی و فارسی تکلم میکنند. آب آن از قنات و در بهار از رودخانه ٔ خرمن سوخته تأمین میشود و محصول آن غلات ، یونجه و جالیز است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). و رجوع به تاریخ گزیده ، ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 264 و زاکان و زاکانیان شود.
ترجمه مقاله