ترجمه مقاله

زباءة

لغت‌نامه دهخدا

زباءة. [ زَ ءَ ] (ع اِ) غضبه . پوست بزکوهی . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پوست بز نر و بزرگسال کوهی . (تاج العروس ). || پوست ماهی . (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پوست پاره ٔ گرد از شتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || شبیه سپر از پوست شتر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). جسمی است مانند درقه یعنی سپری که از پوست شتر میسازند. (تاج العروس ). || تخته سنگ صلب . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پوست سر. || پوست میان دو شاخ گاو. (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || برآمدگی یا شبه ورمی است که گاهی خلقة بر پشت پلک بالای چشم وجود دارد. (اقرب الموارد ذیل غضبه ) (تاج العروس ). و رجوع به غضبه شود.
ترجمه مقاله