ترجمه مقاله

زبابة

لغت‌نامه دهخدا

زبابة. [ زَ ب َ ] (ع اِ) ج ، زباب . موش کور یا موش سرخ موی یا موش بی موی یا نوعی از موش صحرائی . در سرقت بدو مثل زنند و گویند: اسرق من زبابة. زیرا که این حیوان هر چه بیابد میدزدد خواه بدان حاجت داشته باشد یا نداشته باشد. رجوع به حیوة الحیوان ، تاج العروس ، اقرب الموارد، فرائد اللئال ج 1 ص 293، معجم البلدان ، صحاح و زباب در لغت نامه شود. در معجم البلدان آمده : زبابه از حیوانات حشره خواراست و شباهت فراوان بموش دارد اما از خاندانی دیگر است که با خانواده ٔ موشها تفاوت فاحش دارد زیرا موشها در ردیف قوارض و از خاندان عضلان اند و زباب از دسته ٔ حشره خواران و خود خاندانی است مستقل . ابن سینا این جانور را بنامهای غالا (گالا) و موغالی (موگالی ) آورده است . زباب که از موش «معمولی » بزرگتر و از موش صحرائی خردتر است در مصر و جزیرة العرب فراوان و دارای انواع بسیاری است که معروف ترین آنها زبابه ٔ مقدسه است که در سودان سیسی و زیزی (از هوگلن ) و فارسنکی (بنقل اهرنبرک و همبرخ )نامیده میشود. ابن سیده در مخصص ج 81 ص 91 آرد: فاره (موش ) زبابه نامیده می شود و هر موشی زبابه است . و گفته اند: زباب نوعی از موش است که موی ندارد. فارسی گوید: اعرابیی را پرسیدند زبابه و فاره یکی است . پاسخ داد ان الزبابه و ان الفاره . و مقصود اعرابی آن بود که این دو نام یک جانور نیست بلکه زباب نام قسمی است از موش یعنی خلد که موش کور نام دارد... چنانکه ملاحظه میگردد ترادف زباب و فار «موش » قطعی نبوده و لذا اهل لغت در باره ٔ آن بحث کرده و داوری به اهل زبان می برده اند. شهرت این جانور به کوری و کری گویا از بقایای عقاید مصر باستان است . چنانکه ولکنسن (3:133) بنقل از فلوطرخس گوید: مصریان این جانور یعنی موگالی را بخاطر آنکه کور است تقدیس میکرده و نیز آنرا رمز تاریکی میدانسته اند. اندرسن نیز نظیر این عقیده را درباره ٔ برخی از حیوانات از مصریان حکایت کرده است .
در عبارت فوق بطوری که ملاحظه کردید لکنسن زباب را بنام یونانی آن : «موگالی »آورده و میتوان قاطعاً گفت این همان جانور است که ابن سینا آنرا بنام غالا و موغالی ضبط کرده «بنقل قزوینی در عجائب المخلوقات » دیگر از نامهای زباب در تداول عامه زیزی ، سیسی و فارسنکی و نام اخیر را همبرگ و اهرنبرگ با حروف عربی واضح نقل کرده و نام سنکی مقدس برای آن برگزیده اند و کلمه ٔ سنکی لغتی است که این دو دانشمند آنرا در سودان شنیده و عیناً نقل کرده اند و من درباره ٔ ریشه ٔ آن ازحلمی بک پرسیدم حلمی بک نیز درباره ٔ این نام و نیز درباره ٔ نامهای سیسی و زیزی چیزی نمیدانست این جانور را در باغ وحش ، عروس حشرات مینامند و من گمان میکنم این نام جعلی است و اساسی ندارد. من خود زباب را دیده ام کاملاً شبیه به موش دشتی است جز آنکه رنگش مایل به سرخی و دارای دمی کوتاه تر از دم موش دشتی است . (از معجم الحیوان تألیف امین المعلوف ص 75 و 76 و 226 و 227). در انسیکلوپیدی فرانسه آمده : زبابه از خاندانی است بنام مازر که انواع آن در همه ٔ نقاط جهان جز در استرالیا و امریکای استرالیایی دیده میشود و حد وسط میان حلزون و موش سیاه ودارای جمجمه ٔ تنگ و دراز است و بر پهلوی بیشتر افراد این نوع غده ای است مشتمل بر مایعی بدبوی و چسبنده و لذا گربه ها آنها را شکار می کنند اما نمیخورند. خانواده ٔ مازر دوست کشاورزان بشمار میروند. زیرا دشمن حشرات اند و مخصوصاً در نبرد با حشرات سخت پوست و بزرگتر از خود شهامت بسیار نشان میدهند. خانواده ٔ مازر ازروی تعداد دندانها و روش زندگی بدو خانواده ٔ کوچکترتقسیم میشود و هر یک از این دو خاندان دارای چند شعبه ٔ کوچک میباشد. (از انسکلوپیدی فرانسه ).
ترجمه مقاله