ترجمه مقاله

زبالی

لغت‌نامه دهخدا

زبالی . [ زُ ] (ص نسبی ) نسبت است به یکی از منازل بادیه که زباله اش نامند. (انساب سمعانی ). و گاه نیز نسبت است به زبالةبن تمیم برادر عمربن تمیم . ابن اعرابی گوید: منسوبین به زبالة فراوان نیستند و ابوذویب در باره ٔ زبالیان گوید:
لا تأمننن زبالیا بذمته
اذا تقنع ثوب الغدر وائتزرا.

(تاج العروس ).


ترجمه مقاله