زبان زدلغتنامه دهخدازبان زد. [ زَ زَ ] (ن مف مرکب مرخم ) روزمره و محاوره . (آنندراج ). گفتگوی هر روزه و مذاکره ٔ هر روزه . (ناظم الاطباء). || مشهور، سائر چون مثل ، مطلبی که بر سر زبانها است . رجوع به زبان زد شدن شود.