ترجمه مقاله

زبان بودن

لغت‌نامه دهخدا

زبان بودن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سخن گو بودن . سخن گفتن . زبان آوری کردن :
زبان و گوش دادت کلک نقاش
که گاهی گوش شو گاهی زبان باش .

وحشی .


ترجمه مقاله