ترجمه مقاله

زبب

لغت‌نامه دهخدا

زبب . [ زَ ب َ ] (ع اِ) موی ریزه ٔ زرد. (منتهی الارب ). موی زرد خرد را میگویند. (ترجمه ٔ قاموس ). زغب . (قاموس ) (اقرب الموارد). موی ریزه ٔ زرد و زغب . (ناظم الاطباء). درازی و انبوهی موی مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). در ما یعنی درانسان بسیاری موی در اوست . (ترجمه ٔ قاموس ). در مردم بسیاری و درازی موی است . (تاج العروس ). درازی و انبوهی موی مردم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زبب مصدر اَزَب ّ است و بمعنی بسیاری موی ذراعین و ابروها و چشمها و ج ، زُب ّ است . ابن سیده گوید: زبب در مردم فراوانی و درازی موی است . و برخی گفته اند: زبب در مردم فراوانی موی گوشها و ابروان است . (لسان العرب ). || انبوهی موی روی شترو موی زیر زنخ آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فراوانی موی روی و عثنون ، موی زیر زنخ شتر راگویند. (اقرب الموارد) (تاج العروس ). مؤلف ترجمه ٔ قاموس آرد: زبب در شتر زیادتی موی روی او است و زیادتی عثنون و آن مویهای دراز است در زیر حنک شتر و زبب بمعنی عثنون در سایر کتب مذکور نیست و ظاهر این است که عیون باشد و تصحیف کرده باشند و عثنون خوانده باشند و در تهذیب میگوید که بسیاری از موی رو و ابروها و چشمها است و همچنین است در محیط ابن عباد و اساس زمخشری . (شرح قاموس ).
ترجمه مقاله