ترجمه مقاله

زبدة

لغت‌نامه دهخدا

زبدة. [ زُ دَ ] (اِخ ) دختر حارث . (منتهی الارب ). خواهر بشر حافی است او میگفت : گرانتر چیزی بنده را گناه است و آسان تر و سبک تر چیزی توبه . چرا این گران تر را با آن ارزانتر بدل نکنند. از زنان عابد و زاهد بغداد در قرن سوم . (اعلام النساء عمررضا کحاله ).
ترجمه مقاله