ترجمه مقاله

زبرگان

لغت‌نامه دهخدا

زبرگان . [ زِ رِ ] (اِخ ) از بزرگان عهد ساسانیان معاصر خسرو انوشیروان . فردوسی و ثعالبی نام او را زروان ضبط کرده اند. آپروکوپیوس گوید: شاهنشاه به زبرگان امر داده بود از پی ماهبوذ برود و او را به حضور بیاورد، ماهبوذ بکار افواجی که زیرفرماندهی داشت سرگرم بود جواب داد که پس از انجام کار خود بیدرنگ بحضور خواهد شتافت . زبرگان این جواب را بشاه آورد، عرض کرد: ماهبوذ ببهانه ٔ اینکه کار دارد از آمدن امتناع میکند. خسرو سخت درغضب شد... و عاقبت ماهبوذ بحکم شاه اعدام شد... این حکایت را ثعالبی و فردوسی به صورتی بیشتر شبیه افسانه آورده اند. از این قرار: زروان رئیس خلوت ، که دشمن جان ماهبوذ بود بر او تهمتی بست و یکنفر یهودی را با دادن پول راضی کرد تا بپادشاه وانماید... خسرو پس از کشتن او پشیمان شد و مسببین را کیفر داد. (از ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان بقلم رشید یاسمی چ 2 ص 405).
ترجمه مقاله