ترجمه مقاله

زبون کشی

لغت‌نامه دهخدا

زبون کشی . [ زَ ک ُ ] (حامص مرکب ) زبون کش بودن . زیردست آزار بودن . مظلوم کشی . حق کشی در مورد زیردستان و مظلومان . رجوع به زبونکش شود.
ترجمه مقاله