ترجمه مقاله

زبیب

لغت‌نامه دهخدا

زبیب . [ زُ ب َ ] (ع ص مصغر) مصغر اَزَب ّ، بمعنی آنکه موی صورت و گوشهایش انبوه باشد. (از اقرب الموارد). مصغر مرخم ازب ّ است در این بیت که شاعر گوید:
فآلیت لااشری زبیباً بغیره
لکل اناس فی بعیرهم خبر.

(محیط المحیط).


|| (اِ مصغر) مصغر زب ّ. آلت رجولیت طفل . (ناظم الاطباء). مصغر زب ّ است بمعنی آلت مردان یا کودکان . و این لغت یمنی است . (از متن اللغة). رجوع به زُب ّ و اَزَب ّ و زَبّاء شود.
ترجمه مقاله