ترجمه مقاله

زبیدة

لغت‌نامه دهخدا

زبیدة. [ زُب َ دَ ] (اِخ ) از دختران فتحعلی شاه قاجار. مادرش ماه آفرین خانم شیرازی است . زبیدة زنی شاعر و عارف است وعضدالدوله احمدمیرزا شرح حال او را بدین شرح نگاشته : زبیده خانم ، زبیده ٔ عصر خویش و در سلک نساء عارفه منسلک و از مریدان مرحوم حاج میرزا علی نقی همدانی است . کمتر وقتی از اوراد و اذکار فراغت دارد. در حسن خلق بدرجه ای است که در مدت 60 سال توقف در همدان ، با وجود همه قسم ریاست و نفاذ حکم ، احدی ازاو نرنجید. درسفرهای بسیار که به عتبات و مکه و مدینه رفت ، از تجملات ظاهری هیچ با خود نداشت . در نهان بخشش های فراوان دارد و ارباب استحقاق ، از عرب و عجم ، از جود و کرم او بهره مندند. از منافع املاک و مقرری خود همه ساله مبلغی برای مخارج شخصی موضوع میکند و باقی را به ارامل و ایتام و درماندگان و بی نوایان اختصاص میدهد. پیوسته در کار تزکیه ٔ نفس و شب زنده داری و ریاضات بدنی و ترک لذت میکوشد. بعضی کرامات از او حکایت کنند و من خود از او مشاهده کرده ام ... علیخان نصرةالدوله به همسری زبیدة نایل آمد و حسین خان حسام الملک که از امرای بزرگ دولت عِلّیه ٔ ایران و صاحب منصب امیرتومانی و حکمرانی کرمانشاهان است از ایشان بوجود آمد. اکنون از عمر این عقیله 80 سال میگذرد، و از خصائص او این است که در ناخوشیها به طبیب رجوع نمیکند و آنچه از مرشد خود شنیده معمول میداردیا با استخاره کار میگذارد. از ابنیه ٔ خیر او کاروانسراییست مدور به وضع مخصوص برای اقامت زوار در قریه ٔ تاج آباد که متعلق است به احفاد مرحوم حاج ملا رضا همدانی . زبیده این کاروانسرا را با شرکت مرشد خود مرحوم حاج میرزا علینقی همدانی و بگفته ٔ او بنا کرد و قریب 10هزار تومان بر آن خرج کرد. دیگر از آثار خیر او پلی است در نزدیکی «روان » که رودی عظیم از آنجا روانست ، حاکم همدان که در آن وقت احتشام الدوله اویس میرزا بود، در مخارج این پل شرکت کرد. بقعه و صحن امام زاده یحیی را (در همدان ) حسام الملک به خواهش ایشان عمارت کرد و مبلغی مصروف آن داشت . پس از این که مرشد اودرگذشت و در همدان در مقبره ٔ باباطاهر بخاک سپرده شد، زبیده همه ساله مبلغی ، برای مصرف روشنایی و حقوق متولی و دیگر مخارج بقعه پرداخته و از قریه ٔ لاله چین که ملک خود او بود 2 دانگ وقف روشنایی آستانه ٔ کربلا وتعزیه داری در کربلا کرد. زبیده خانم در شعر، «جهان » تخلص میکند و این چند بیت نمونه ای است از اشعار او:
خواهم از ساقی ّ مهوش تا نماید لطف عام
هر زمان ریزد بکام خشک من جامی دگر
گرچه نتوان لنگ لنگان پا نهم در کوی دوست
لطف او گر شامل آیدمی نهم گامی دگر.

#


درده بمن ای ساقی زآن می دو سه پیمانه
کز سوز درون گویم شعری دو سه مستانه
خواهم که در این مستی خود نیز روم از یاد
غیر از تو نماند کس نه خویش و نه بیگانه
از عشق رخ جانان گشته ست جهان حیران
مستانه سخن گوید این عاشق دیوانه .
زبیده دراین اواخر (یعنی در حدود تاریخ تألیف کتاب ) درگذشت . (از خیرات حسان ).
ترجمه مقاله