ترجمه مقاله

زبیدی

لغت‌نامه دهخدا

زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) علی بن زیدبن علوان بن صبرطبن مهدی ردمائی ، مکنی به ابوعلی . وی که در آخر عمر خودرا عبدالرحمن نام داد، در ردماء واقع در شرق یمن پائین احقاف ، بسال 741 هَ . ق . متولد گردید و هم در آنجا بزرگ شد، سپس بگردش در شهرها پرداخت و به حج رفت و مدتی چند در مکه مجاور شد. چندی نیز در شام رحل اقامت افکند، بعراق و مصر نیز سفر کرد و از یافعی و شیخ خلیل و ابن کثیر و ابن خطیب یبرود سماع حدیث کرد ودر فنون حدیث و فقه و نحو و تاریخ و ادبیات مبرز گردید. حدیث بسیار حفظ کرد و در فن رجال استحضار فراوان یافت . الکتاب سیبویه را مذاکره میکرد و به مذهب ابن حزم میل داشت . وی در حدود 20 سال در بادیه اقامت گزید و مردم بیابان نشین را به کتاب و سنت می خواند. سپس به قاهره رفت و در این وقت دچار ضعف نیروی بینایی شده بود. زبیدی مردی دارای شهامت نفس و معرفت فراوان به احوال طبقات گوناگون مردم بود. از اشعار اوست :
ما العلم الا کتاب اﷲ و الاثر
و ماسوی ذاک لا عین و لا اثر
الا هوی و خصومات ملفقة
فلایغرنک من اربابها هدر.
ابوعلی زبیدی بسال 813 در قاهره درگذشت . (از شذرات ج 7 ص 101).
ترجمه مقاله