ترجمه مقاله

زبید الاصغر

لغت‌نامه دهخدا

زبید الاصغر. [ زُ ب َ دُل ْ اَ غ َ ] (اِخ ) یک رشته از بطن زبید (از بطون قبیله ٔ مذحج ) که بنام بزرگ سلسله ، زبید اصغر خوانده شده . نام این زبید، منبه بن ربیعه است . (از تاج العروس ). سمعانی آرد: یکی از فروع قبیله ٔ زبید یا زبید اکبر، قبیله ٔ زبید الاصغر است . این قبیله از اولاد زبید اصغر یعنی منبه بن ربیعةبن سلمةبن ... منبه بن صعب اند. ابن کلبی گوید: این شاخه را از آنرو زبید گویند که منبه اصغر (زبید اصغر) روزی با قوم خویش گفت : من یزبدلمن رفده (از زبد بمعنی عطا) و آنان همه به گفته ٔ او پاسخ دادند و پذیرفتند، و از اینرو زبید خوانده شدند. (از انساب سمعانی ). و قلقشندی آرد: بطنی از بطون زبید است . این قوم اولاد منبه الاصغربن ربیعةبن سلمةبن مازن بن ربیعةبن منبه الاکبرند. ابوعبید گوید: عمربن معدیکرب از این زبید است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 327). و عمر رضا کحاله آرد: از بلاد بنوزبید اصغر است : فَعﱡن ، فرغان ، تثلیث ، سازة، مَرْبَع، و ازجمله ٔ قلعه های آنان است : مَثْوة، هَیْوة، عُصْم ، ریمة (که از حصن های صنعاء است ) و اَنْسَب . و از ایام زبید اصغر، یوم صنعاء است . این یوم از ایام اسلام است و واقعه ٔ آن روز بزیان زبید تمام شده است . یکی دیگر از ایام زبید واقعه ای است در تثلیث که کار در آن واقعه به سود زبید بوده است . عمروبن معدی کرب از زبید اصغر است و در 9هجری با جمعی از بنوزبید بر پیغمبر (ص ) وارد گردید.(از معجم قبایل العرب ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله