ترجمه مقاله

زبید

لغت‌نامه دهخدا

زبید. [ زُ ب َ ] (اِخ ) بطنی است از عرب به غوطه ٔ دمشق و از خاندانهای جلیل غوطه بشمار میرود. در مسالک الابصار آمده : امارت آنان با بنی نوفل است و در تحت فرمان نواب شامند و هیچیک از امراء عرب در آن جا فرمانروایی ندارند، پیرانی از میان خود آنان در رأس ایشان قرار دارند. دیار محل سکونت این خاندان تا «ام اوعال » و «رویشدات » امتداد دارد. مؤلف مسالک افزوده است که فرقه ای از این زبید در «صرخد» سکونت دارند و توضیح نداده است که از کدام ریشه و اصل اند. (از نهایة الارب قلقشندی ص 269).و در السلوک آمده : زبید اسم قبیله ای است که در اطراف دمشق مسکن داشتند و هر یک از شاخه های این قبیله بنام ناحیه ای که در آن سکونت داشته اند شهرت یافته است . این شاخه ها عبارتند از: زبید غوطه ، زبید مرج ، زبید صرخد، زبید حوران و زبید احلاف . مسکن شاخه ٔ اخیر نزدیک رحبه در جوار منازل آل فضل بوده است . (محمد مصطفی زیادة در حاشیه ٔ السلوک ج 1 ص 464). رجوع به معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله و صبح الاعشی ج 2 ص 321 شود.
ترجمه مقاله