ترجمه مقاله

زجج

لغت‌نامه دهخدا

زجج . [ زُ ج ُ ] (ع ص ، اِ) خران رام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خران رام شده را گویند و ظاهراً مفرد آن ازج باشد. (از محیط المحیط). خران آزموده . (از متن اللغة). || چوب دستیهای سنان دراز یا آلات جنگ یا پیکان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حرابهای پیکان کرده شده . (ترجمه ٔ قاموس ) (از لسان العرب ) (از متن اللغة) (از قطر المحیط). بمعنی حراب متصله آمده و ظاهر عبارت قاموس آن است که این کلمه جمع است اما برای آن مفردی یاد نشده . (از تاج العروس ). نیزه های پیکان دار را گویند و ظاهراً مفرد آن ازج است . (ازمحیط المحیط). حربه های پیکان کرده شده . (شرح قاموس ).
ترجمه مقاله