ترجمه مقاله

زجمة

لغت‌نامه دهخدا

زجمة. [ زَ م َ ] (ع اِ) زحرة که بچه با آن بیرون آید. گویند: ولدته بزجمة؛ یعنی او را با درد (زحرة) بزاد. (از اقرب الموارد). زجمة و زحمة و زکمة، درد زاییدنست که بیرون می آید با آن بچه . (از ترجمه ٔ قاموس ). || آواز خفیف و نرم و آهسته ، مرادف نأمة. گویند: ما عصیته زجمة و لا نأمة و لا زأمة و لا وشمة؛ یعنی در هیچ سخنی نافرمانی او نکردم . (از لسان العرب ). آواز. (از تاج العروس ). آوازی مانند نامه . (از متن اللغة). || کنایت از چیزی (اندک ) آید. گویند: مایعصیه زجمة؛ یعنی نافرمانی او نکند در چیزی . (از لسان العرب ). قدری و چیزی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله