ترجمه مقاله

زجو

لغت‌نامه دهخدا

زجو. [ زُ ج ُوو ] (ع مص ) روان گردیدن کار و آسان و درست شدن آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به زجأ و زَجْو شود. || آسان گرد آمدن خراج . بهمین معنی است زجاء و زَجْو. (از اقرب الموارد). || منقطع شدن خنده . (از اقرب الموارد). رجوع به زجاء و زَجْو شود.
ترجمه مقاله