زحل سیما
لغتنامه دهخدا
زحل سیما. [ زُ ح َ ] (ص مرکب ) در این بیت خاقانی کنایت از تیره رنگ و کدر آمده است :
قطب وارم بر سر یک نقطه دارد چارمیخ
این دو مریخ ذنب فعل زحل سیمای من .
قطب وارم بر سر یک نقطه دارد چارمیخ
این دو مریخ ذنب فعل زحل سیمای من .
خاقانی .