زخمه گه
لغتنامه دهخدا
زخمه گه . [ زَ م َ / م ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) آماجگاه زخمه ٔ (مضراب ) ساز یا تیر و نیزه و مانند آن . آنجا که ضربه ٔ مضراب یا یکی از آلات جارحه وارد می آید. || هدف تیر قضا یا تیر آه و مانند آن :
زخمه گه چرخ منقط مباش
از خط این دایره در خط مباش .
گاه چو شب لعل سحرگاه باش
گه چون سحر زخمه گه آه باش .
رجوع به زخمگاه شود.
زخمه گه چرخ منقط مباش
از خط این دایره در خط مباش .
نظامی .
گاه چو شب لعل سحرگاه باش
گه چون سحر زخمه گه آه باش .
نظامی .
رجوع به زخمگاه شود.