ترجمه مقاله

زخم

لغت‌نامه دهخدا

زخم . [ زَ خ َ ] (ع مص ) تباه شدن و گندیدن گوشت . (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). پلید شدن و گندیدن گوشت مثل ازخام از باب افعال .پس آن گوشت زَخِم است یعنی گندیده . و فیه زَخَمة؛ یعنی در آن گندیدنی هست و این مخصوص گوشت حیوان درنده است . (از ترجمه ٔ قاموس ). این ماده را جوهری نیاورده . زَخَم َ و اَزْخَم َ و اَشْخَم َ؛ یعنی پلید و گندیده شد گوشت . (از تاج العروس ). || (اِمص ) (درتداول عامه ٔ عرب ) نیرومندی و سرسختی را گویند و این مأخوذ است از زخم بمعنی «سخت راندن » زیرا این معنی مدلول التزامی زخم بدان معنی است . (از متن اللغة).
ترجمه مقاله