ترجمه مقاله

زرباب

لغت‌نامه دهخدا

زرباب . [ زِ ] (معرب ، اِ) زر. یا آب زر. معرب است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صواب زریاب است با یای مثناة بعد از راء، طلا یا آب آن . معرب زر یعنی ذهب وآب بمعنی ماء. (از اقرب الموارد). مأخوذ از فارسی .زر و آب زر و درخشندگی آن و زردی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله