زردهی
لغتنامه دهخدا
زردهی . [ زَ دِ ] (حامص مرکب ) زر دادن . عمل زرده . زربخشی :
خورشید راسخی چو تو دانند مردمان
خورشید با تو کرد نیارد برابری
تو زردهی به زایر و خورشید زر کند
چون نام زردهی نبود نام زرگری .
خورشید راسخی چو تو دانند مردمان
خورشید با تو کرد نیارد برابری
تو زردهی به زایر و خورشید زر کند
چون نام زردهی نبود نام زرگری .
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 382).