زرم
لغتنامه دهخدا
زرم . [ زَ رَ ] (ع مص ) زَرِم َ الکلب و السنور زَرَماً (از باب سمع)؛ خشک شدن پیخال آن بر کون آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || منقطع شدن بول و اشک و جز آن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ). منقطع گردیدن کمیز و کلام و اشک و جز اینها. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخیل شدن . (ناظم الاطباء).