ترجمه مقاله

زروان

لغت‌نامه دهخدا

زروان . [ زَ ] (اِخ ) پرده دار و حاجب نوشیروان . (از ولف ). مردی که با جادو و تنبل پسران مهبود را به زهر کردن در طعام نوشیروان وادار ساخت و سپس خیانت او پیدا شد و به امر نوشیروان بر دار شد :
یکی نامور بود زروان بنام
که او رابدی بر در شاه کام
کهن بود و هم حاجب شاه بود
فروزنده ٔ بزم و درگاه بود
ز مهبود و از هر دو فرزند اوی
همه ساله بودی پر ازآب روی
همی ساختی تا سر پادشا
کند تیز در کار آن پارسا.

(شاهنامه ٔ فردوسی چ بروخیم ج 8 ص 2403).


رجوع به همین کتاب صص 2403 - 2409 شود.
ترجمه مقاله