ترجمه مقاله

زرپذیر

لغت‌نامه دهخدا

زرپذیر. [ زَ پ َ ] (نف مرکب ) در شاهد زیر از نظامی بمعنی دهنده و بخشنده ٔ زر آمده است :
تنگدستان ز من فراخ درم
بیوگان سیر و بیوه زادان هم
هرکه زر خواست ، زرپذیر شدم
وآنکه افتاد دستگیر شدم .

نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 339).


ترجمه مقاله