ترجمه مقاله

زریق

لغت‌نامه دهخدا

زریق . [ ] (اِخ ) نام روستا و آبی است به خراسان . حمداﷲ مستوفی آرد: آب زریق به خراسان آنرا مرغاب نیز خوانند و اصلش مرواب است . بعضی گفته اند که منبع این آب را مرغا خوانند و بدان سبب که دردیه زریق مقاسمه کنند آن را آب زریق خوانند. از کوههای مرغاب و بادغیس برمیخیزد و بر مرورود و بعضی بلاد خراسان گذشته به مرو می رسد و مدار ولایت مرو بر آن آب است و یزدجردبن شهریار بر آسیائی که بر آن آب است ، کشته شده و در این معنی نافعبن اسود تمیمی گفته است :
و نحن قتلنا یزدجرد ببعجة
من الرعب اذولی الفرار و غارا
قتلنا هم فی حربة طحنت بهم
غداة الزریق اذا زاد خوارا .
طول این رود سی فرسنگ باشد. (نزهة القلوب ج 3 ص 216).
ترجمه مقاله