ترجمه مقاله

زعزان

لغت‌نامه دهخدا

زعزان . [ زَ ] (ع ص ) مانند زعزاع و زعزع . (از منتهی الارب ): ریح زعزان ؛باد سخت جنباننده ٔ چیزها. (ناظم الاطباء). مانند ریح زعزع . (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ترجمه مقاله