ترجمه مقاله

زفی

لغت‌نامه دهخدا

زفی . [ زَف ْی ْ ] (ع مص ) راندن باد ابر راو سبک و پراکنده گردانیدن . || بانگ کردن کمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برداشتن سراب چیزی را در هوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برداشتن سراب آل را. (از اقرب الموارد). || برداشتن شترمرغ بال را و ترسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله