زقزاقلغتنامه دهخدازقزاق . [ زِ ] (ع مص ) برهانیدن مادر، کودک را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). زقزق و زقزقةًو زقزاقاً. رجوع به زقزقة شود. (از ناظم الاطباء).