ترجمه مقاله

زمچ

لغت‌نامه دهخدا

زمچ . [ زَ ] (اِ) بمعنی زاج است مطلقاً، چه زاج سفید را زمچ بلور می گویند. (برهان ) (آنندراج ).زاج . (ناظم الاطباء). زاغ . زاک . زمه . زاج . شب . نک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زمج . (شرفنامه ٔ منیری ).
- زمچ بلور ؛ زاج سفید را گویند و به عربی «شب یمانی » خوانند به تشدید بای ابجد. (برهان ). زاج سفید. (ناظم الاطباء). رجوع به زمج بلور شود.
|| رنگ سیاه صباغی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله