ترجمه مقاله

زناق

لغت‌نامه دهخدا

زناق . [ زِ ] (ع اِ) گلوبند زنان از زیور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، زُنُق . (اقرب الموارد). || حلقه ای است که در زیر حنک ستور کرده برشته در سرش بندند تا سرکشی نکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).لاقودنک بالزناق الی موقف الوفاق . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله