ترجمه مقاله

زنج

لغت‌نامه دهخدا

زنج . [ زَ ن َ ] (ع مص ) سخت تشنه گردیدن . (ناظم الاطباء). فراهم آمدن امعاء کسی از تشنگی چنانکه از خور و نوش زائد باز ماند. (از اقرب الموارد). || تشنه گردیدن شتر دفعه به دفعه و تنگ شدن شکم آن . (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله