زنده دل
لغتنامه دهخدا
زنده دل . [ زِ دَ / دِ دِ ] (ص مرکب ) مقابل افسرده دل و مرده دل . (آنندراج ). شاد و مسرور. مقابل افسرده دل و مرده دل . (فرهنگ فارسی معین ) :
تنم را در قناعت زنده دل دار
مزاجم را به طاعت معتدل دار.
من بدو زنده دل چو شب به چراغ
او بمن شادمان چو سبزه ٔ باغ .
عاشقان زنده دل بنام تواند
تشنه ٔ جرعه ای ز جام تواند.
زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد
عشق تو مرا زنده دل هر دو جهان کرد.
ذرات را بوجد در آورد آفتاب
یک زنده دل تمام جهان را کفایت است .
|| پیری که دارای هوا و هوس جوانان باشد. || صالح . متقی . (ناظم الاطباء) :
دعای زنده دلانت رفیق باد وقرین
خدای عالمیانت نصیر باد و پناه .
که پیش اهل دل آب حیات در ظلمات
دعای زنده دلانست در شب تاری .
دعای زنده دلانت بلا بگرداند
غم رعیت درویش بر دهد شادی .
|| روشن روان . روشن فکر. (فرهنگ فارسی معین ) :
تن زنده دل خفته در زیر گل
به از عالم زنده و مرده دل
دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک .
|| عارف . عاشق . شیفته ٔ عشق :
ابنای روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است .
به خاکپای تو سوگند و جان زنده دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم .
جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد
که جان زنده دلان سوخت در بیابانش .
تنم را در قناعت زنده دل دار
مزاجم را به طاعت معتدل دار.
نظامی .
من بدو زنده دل چو شب به چراغ
او بمن شادمان چو سبزه ٔ باغ .
نظامی .
عاشقان زنده دل بنام تواند
تشنه ٔ جرعه ای ز جام تواند.
عطار.
زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد
عشق تو مرا زنده دل هر دو جهان کرد.
عطار.
ذرات را بوجد در آورد آفتاب
یک زنده دل تمام جهان را کفایت است .
صائب (از آنندراج ).
|| پیری که دارای هوا و هوس جوانان باشد. || صالح . متقی . (ناظم الاطباء) :
دعای زنده دلانت رفیق باد وقرین
خدای عالمیانت نصیر باد و پناه .
سعدی .
که پیش اهل دل آب حیات در ظلمات
دعای زنده دلانست در شب تاری .
سعدی .
دعای زنده دلانت بلا بگرداند
غم رعیت درویش بر دهد شادی .
سعدی .
|| روشن روان . روشن فکر. (فرهنگ فارسی معین ) :
تن زنده دل خفته در زیر گل
به از عالم زنده و مرده دل
دل زنده هرگز نگردد هلاک
تن زنده دل گر بمیرد چه باک .
سعدی (بوستان ).
|| عارف . عاشق . شیفته ٔ عشق :
ابنای روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است .
سعدی .
به خاکپای تو سوگند و جان زنده دلان
که من به پای تو در مردن آرزومندم .
سعدی .
جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد
که جان زنده دلان سوخت در بیابانش .
حافظ.