ترجمه مقاله

زودشکن

لغت‌نامه دهخدا

زودشکن . [ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) ترد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : خربق سیاه ... زودشکن باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً). بوره ٔ ارمنی بهتر باشد...متخلخل و زودشکن و سپید و یا گلگون بود. (ایضاً).
ترجمه مقاله