ترجمه مقاله

زورآزمایی

لغت‌نامه دهخدا

زورآزمایی . [ زْ / زِ ] (حامص مرکب ) نشان دادن زور و نیرو. دست و پنجه نرم کردن . پهلوانی . (فرهنگ فارسی معین ). زورورزی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
چو زورآوری خودنمایی کند
بر افتاده زورآزمایی کند.

سعدی (بوستان ).


تو با این مردی وزورآزمایی
همی ترسم که از زن کمتر آیی .

سعدی .


دو جا غیرت کند زورآزمایی
چنان گیرد کزو نبود رهایی .

وحشی .


رجوع به زورآزما شود.
ترجمه مقاله