ترجمه مقاله

زوع

لغت‌نامه دهخدا

زوع . [ زَ ] (ع مص ) ماهار شتر جنبانیدن تا نیک برود. (تاج المصادر بیهقی ). جنبانیدن مهار شتر تا تیز رود و زاع الفرس کذلک ؛ جنبانیدن عنان اسب را تا شتاب رود. || مائل گردانیدن چیزی را. || دادن کسی را پاره ای از خربزه . || کشیدن اشکنه و مانند آن را بدست . || دور شدن گوشت او از پی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام زنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله