ترجمه مقاله

زون

لغت‌نامه دهخدا

زون . (ع اِ) بت و آنچه او را بخدایی گیرند مشرکان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بت و خدای مشرکین . (ناظم الاطباء). صنم و منه : «هو احسن من الزون و من ریاض الحزون ». (اقرب الموارد). زور و زون بمعنی صنم ، هر دو معربند. (از المعرب جوالیقی ). رجوع به زور والمعرب جوالیقی ص 166 شود. || جایی که در آن بتها را فراهم آرند و آراسته و برپا کرده شوند درآنجای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جایی که در آن بتها را فراهم آورند و آنها را آراسته و برپا کنند. (ناظم الاطباء). || (ص ) مرد پست بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مرد پست بالا و قصیر. (ناظم الاطباء). و به این معنی به فتح هم آمده . (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله