ترجمه مقاله

زؤام

لغت‌نامه دهخدا

زؤام . [ زُ آ ] (ع مص )(از «زٔم ») زَأم . سریع مردن . || شدید خوردن . || ترسانیدن کسی را. || پرشدن شکم کسی از سردی تا آنکه لرزه گیرد او را. (از اقرب الموارد). || سخنی گفتن که حق و باطل آن معلوم نباشد: زأم لی کلمةً؛ طرحها لاأدری اء حق هی ام باطل ... (از اقرب الموارد). و رجوع به زام شود. || (ص ) مرگ بد یا مرگ شتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله