ترجمه مقاله

زیرآب

لغت‌نامه دهخدا

زیرآب . (اِ مرکب ) مجرایی است در ته مخزنهای آب که هنگام خالی کردن آب ، آن را بگشایند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ). مخرجی دربسته در تک خزانه یاحوض یا آب انبار و غیره که به چاهی یا مغاکی منتهی میشود تا آنگاه که خواهند، آن را باز کنند و آبدان ازآب و لجن تهی شود. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زیرآب زدن ؛ باز کردن زیرآب تا آب مستعمل یا گنده فروشود. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زیرآب کسی را زدن ؛ اورا نزد کسی متهم کردن و بدین وسیله دست او را از عملی و جز آن کوتاه کردن . چاکری را پیش خواجه به غمازی منفور ساختن و سبب اخراج او شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کسی را از سر کاری برداشتن و از خدمت معاف کردن یا بشدت بر ضرر و به ضد او اقدام کردن و او رابی آنکه بداند از جایی راندن . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
- || عقاید عالمی را به کفر و زندقه نسبت کردن . رای او را با دلیلی تردید کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- || تعبیری است نظیر: کلک کسی را کندن و امثال آن که شاید بتوان آنرا حتی در مورد از میان برداشتن و از بین بردن کسی یا چیزی استعمال کرد. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
ترجمه مقاله