زیرحلقی
لغتنامه دهخدا
زیرحلقی . [ ح َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) سیلیی که بر چانه زنند و توی حلقی نیز گویند. (آنندراج ). زدن بر زیر چانه . (ناظم الاطباء). با خوردن و زدن صرف شود :
بسکه باشد باطنت ناصاف از حرص و هوا
زیرحلقی چون فواق از خویش صد جا میخوری .
بسکه باشد باطنت ناصاف از حرص و هوا
زیرحلقی چون فواق از خویش صد جا میخوری .
شفیع اثر (از آنندراج ).