ترجمه مقاله

زیرخسب

لغت‌نامه دهخدا

زیرخسب . [ خ ُ ] (نف مرکب ) در بیت زیر از سوزنی ظاهراً بمعنی زیرخواب آمده است :
تو زیرخسب میره ٔ باسهل دیلمی
من گرچه دیلمی نیم او را برادرم
ترکانه بیلکی بتو در دیلمی سپوخت
گویی مگر که میره ٔ باسهل دیگرم .

سوزنی (دیوان خطی کتابخانه ٔ سازمان ص 141).


رجوع به زیرخواب شود.
ترجمه مقاله