ترجمه مقاله

زینت کردن

لغت‌نامه دهخدا

زینت کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آرایش کردن و پیراستن و بزک کردن . (ناظم الاطباء). آراستن و پیراستن کسی یا چیزی را :
نه از بهر خود می ستانم خراج
که زینت کنم بر خود و تخت و تاج .

سعدی (بوستان ).


بهار آمد و زینت باغ کرد
خزان را از این رهگذر داغ کرد.

ملاطغرا (از آنندراج ).


رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترجمه مقاله