ترجمه مقاله

زیچ

لغت‌نامه دهخدا

زیچ . (اِ) بیرون کشیدگی . (ناظم الاطباء). با جیم فارسی بمعنی بیرون آوردن و بیرون کشیدن . (برهان ، ذیل زیج ). کشیدن . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || (ص ) خوش و چابک و جلد و خوش وضع را نیز گویند. (برهان ، ذیل زیج ). چست وچالاک و جلد و قابل و خوش و خوش وضع. (ناظم الاطباء). چست و چابک و خوش وضع . (جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). خوش طبع و ظریف . (انجمن آرا) (آنندراج ). || (اِ) نوعی ازانگور به غایت خوش لذت باشد. (برهان ، ذیل زیج ). نوعی از انگور بغایت لذیذ. (ناظم الاطباء). نوعی از انگوررا گویند که در غایت ... و خوش لذتی باشد. (جهانگیری ). نوعی از انگور. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی انگوربسیار خوش طعم و لذیذ است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || بمعنی لاغ و مسخرگی هم آمده است . (برهان ، ذیل زیج ). لاغ و مسخرگی و بذله . (ناظم الاطباء). || (ص ) خوش طبع و ظریف . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیج شود. || (اِ) زهوار کفش و موزه را هم می گویند. (برهان ، ذیل زیج ). کفش و موزه . (ناظم الاطباء). || یک نوع طرازی که در زردوزی استعمال می کنند. زیج . (ناظم الاطباء). رجوع به زیج شود. || راه نفس . (انجمن آرا) (آنندراج ).و رجوع به معنی ششم زیج شود. || آنچه منسوب به منجمان است . (انجمن آرا) (آنندراج ). زیج . (فهرست ولف ). همان زیج که مذکور شد. (شرفنامه ٔ منیری ).
ترجمه مقاله