ترجمه مقاله

سائل

لغت‌نامه دهخدا

سائل . [ ءِ ] (اِخ ) در تحفه ٔ سامی آمده : سید سائل از سادات صحیح النسب کاشان است و در شعر بقصیده گوئی مایل . در قصیده تتبع دریای اسرار امیرخسرو میکند. این بیت از قصیده ٔ اوست :
ظالم ار بر چرخ راند باد پای سلطنت
آه مظلوم از پی او همچو باد صرصراست .

(تحفه ٔ سامی ص 35).


در همان کتاب بلافاصله در شرح حال امیر رازی گوید ولد میر سائلی مذکور است .
ترجمه مقاله