ترجمه مقاله

سابغ

لغت‌نامه دهخدا

سابغ. [ ب ِ ] (ع ص ) دراز از هر چیز. (منتهی الارب ). طویل ، آنچه بزمین میرسد، دراز شده بسوی زمین . (شرح قاموس ). دراز مانند جامه و موی و زره و مانند آن . (تاج العروس ). ذنب سابغ؛ دم تمام و دراز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ترجمه ٔ صحاح ). || تمام از هر چیز. (منتهی الارب ). کامل و وافی . (ترجمه ٔ صحاح ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). جامع. شامل . || فراخ .(دهار). فراخ و تمام شده از نعمت و معاش . (قطر المحیط) (اقرب الموارد). معاش و نعمت و پول فراوان . (ترجمه ٔ قاموس ) (تاج العروس ). || رسنده . واصل . سبغ فلان الی بلده ؛ مال الیه و وصله فهو سابغ. (اقرب الموارد) (ترجمه ٔ قاموس ). و این معنی مجازی است . (تاج العروس ). || (اِ) دامن خود: دنباله ای است بافته متصل به خود که گردن و گوش را بپوشاند و آن را به فارسی زره خود گویند. بیضة لها سابغ؛ خود دامن دار. (منتهی الارب ). || (ص ) دارنده ٔ ذکر دراز. (ترجمه ٔ صحاح ). فحل سابغ؛ نری است درازذکر و قضیب . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ). طویل الجردان . (قطر المحیط) (ترجمه ٔ قاموس ) (ترجمه ٔ صحاح ) (تاج العروس ).
ترجمه مقاله