ترجمه مقاله

سابوس

لغت‌نامه دهخدا

سابوس . (اِ) اسبغول و بزرقطونا را گویند، و آن تخمی است معروف . (برهان ) (آنندراج ). اسبغول . (سروری ) (رشیدی ) (مؤید الفضلاء) (شعوری ). سبیوش . (رشیدی ). این دانه را در تداول مردم اسپرزه ، و به عربی بقله ٔ مبارکه ، به یونانی پسیلون و بترکی قارنی یارق نامند. این کلمه در کتب لغت بصور زیر: اسیبوش (دزی )،اسپیوش (جهانگیری ) (برهان ) (بهار عجم )، اسفیوس (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (برهان ) (انجمن آرا)، اسقپوش (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (سروری ) (برهان ) (انجمن آرا) (دزی )، سابوس (رشیدی ) (سروری ) (برهان ) (آنندراج )، ساپوس (مؤید الفضلا)، سایوس (برهان ) (شعوری ) (آنندراج )، سبیوش (رشیدی ) (برهان ) (آنندراج )، سیبوس (سروری ) (برهان ) (آنندراج )، اُسقیوس (دزی ) آمده است . و نیز به صورت اسبیوس ، اسپیوس ساپوش ، سیبوس ، بسوس دیده شده است . رجوع به اسبغول و اسپغول و اسپرزه و اسفیوس و اسفیوش در این لغت نامه شود.
ترجمه مقاله