ترجمه مقاله

ساجدة

لغت‌نامه دهخدا

ساجدة. [ ج ِدَ ] (ع ص ) تأنیث ساجد. رجوع به ساجد شود. || سست و سست نظر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عین ساجدة. چشم که سست نظر باشد. (شرح قاموس ). و این معنی مجازی است . (تاج العروس ). || مایل و کژ. (آنندراج ) (منتهی الارب ). نخلة ساجدة؛ خرمابن که باران او را کژ و مایل کرده باشد. (منتهی الارب ). درخت خرمائی است که کج و مایل گردانیده باشد آنرا ثمرهای وی . (شرح قاموس ). و این معنی مجازی است . (تاج العروس ).
ترجمه مقاله